بر اساس یک مطالعه، به نظر نمیرسد شدت سکته مغزی با مصرف یا عدم مصرف قبلی آسپیرین ارتباطی داشته باشد.
دکتر “استفانو ریسی” از Neurologia UOCDدر “پروگیا” واقع در ایتالیا و همکارانش نوشتند: چندین گزارش نشان دادهاند بیمارانی که به هنگام مصرف آسپیرین دچار سکته مغزی میشوند شدت سکتههای آنها کمتر از بیمارانی است که از چنین داروهایی استفاده نمیکردهاند. این در حالی است که گزارشهای دیگر نشان دادهاند مصرف آسپیرین هیچ تاثیری در شدت سکتههای مغزی ندارد.
برای بررسی بیشتر این موضوع محققان تاثیر مصرف آسپیرین پیش از سکته مغزی را بر شدت آن در بیمارانی که در آزمایش بینالمللی سکته مغزی ثبت نام کرده بودند، مطالعه کردند. در این آزمایش بیماران در زمینه فواید درمانهای مختلف پس از سکته مغزی مورد آزمایش قرار گرفته بودند.
در این بررسی محققان ارتباط میان شدت سکته مغزی را درست پس از وقوع آن و مصرف آسپیرین سه روز قبل از سکته را مطالعه کردند.
از ۱۷هزار و ۸۵۰بیماری که به سکته مغزی مبتلا شده بودند ۳هزار و ۸۲۰ تن از آنها پیش از سکته مغزی آسپیرین مصرف کرده بودند و ۱۴هزار و ۳۰ نفر آنها آسپیرین مصرف نکرده بودند.
در اولین نگاه به نظر میرسد مصرف آسپیرین پیش از بروز سکته مغزی با بیشتر شدن شدت آن ارتباط دارد.
با این وجود پس از به حساب آوردن عواملی مانند جنسیت، سن، نوع سکته مغزی و فیبریلاسیون دهلیزی محققان مشاهده کردند ارتباط چشمگیری بین شدت سکته مغزی و مصرف آسپیرین پیش از بروز سکته مغزی وجود ندارد.
وقتی به یان استارکی گفته شد دچار حمله مغزی شده است، فکر میکرد دیگر باید برای همیشه با شغل خود خداحافظی کند. او راننده تاکسی بود اما مرکز رانندگی ویژه نه تنها دوباره تاکسی او را به کار انداخت بلکه طی 17 ماه دوباره توانست به کار خودش ادامه دهد.
یان همیشه اندامی متناسب داشت، فردی فعال بود. او اسکی بازی میکرد و به طور منظم در کلاسهای بدنسازی شرکت داشت اما وقتی طی بازی اسکی به طور ناگهانی روی زمین افتاد، فکر نمیکرد ماجرا جدیتر از یک افتادن ساده باشد! او پس از رسیدن به منزل، به کلاس ورزش رفت اما در آنجا هم از هوش رفت و مری او را با آمبولانس به مرکز درمانی رساند. آقای یان میگوید: «در آنجا به من گفتند سکته مغزی کردهام، در حالی که من در گذشته هیچ بیماری نداشتم. سمت چپ بدن من فلج شد. پای چپم صدمه دید و صحبت کردنم با مشکل روبهرو شد. دو ماه در بیمارستان بودم تا مراقبتهای بازتوانی رویم انجام شود. شاید باور نکنید اما کاردرمانی من آنقدر خوب پیش رفت که کارشناس کاردرمانی با من به محل کارم میآمد تا دوباره به حالت قبل برگردم. در ابتدای بیماری فکر کردم در سن 40 سالگی زندگی شغلی من به عنوان راننده تاکسی تمام شده است چون یک سال نتوانستم رانندگی کنم. با توصیه کاردرمانی به یک مرکز بازتوانی مجهزتر معرفی شدم تا در برنامههای تمرینی فشرده مخصوص معلولان شرکت کنم و به عبارتی دوباره بتوانم رانندگی را با شرایط جدید یاد بگیرم. به این ترتیب، تاکسی من دارای تجهیزاتی شد که بتوانم با وجود فلج سمت چپ بدن همچنان روی خودرو کنترل داشته باشم و با یک دست فرمان را حرکت دهم. وقتی به آن مرکز رفتم، متعجب شدم. در آنجا روی خودرو انواع وسایل کمکی وجود داشت تا افراد معلول بتوانند رانندگی کنند. همه افراد خانواده و دوستان از اینکه من میتوانم دوباره رانندگی کنم، شگفتزده شده بودند. این کار برایم سادهتر از آن بود که فکر میکردم. من در امتحان مخصوص رانندگی معلولان جسمی شرکت کردم، گواهینامه گرفتم و پس از تایید پزشک معالج توانستم دوباره به شغل رانندگی برگردم. وقتی در بیمارستان به من گفتند که دچار فلج یک طرفه شدم، احساس کردم با از دست دادن شغلم تمام زندگیام از بین رفته است و نگران بودم چطور همچنان نانآور خانوادهام باشم. با بازتوانی و انجام آزمونهای متعدد رانندگی با خودرویی که برای من مجهز شده بود، این نگرانی را به طور کامل فراموش کردم. مدتی طول کشید تا به تجهیزات جدید کنترل کننده که در خودروی من تعبیه شده بود، عادت کنم. با امید و تلاشی مضاعف سعی کردم تمام فوت و فن کار با خودروی جدید را یاد بگیرم و بادقت تمام، آزمونهای سخت و متعدد مربوطه را پشتسر گذاشتم. پزشکان به من گفتند شش ماه پس از سکته مغزی بازتوانی را همراه با کارشناسان مربوطه طی کنم. در این شش ماه خودم را با وضعیت جدید سازش داده و سعی کردم تمام تلاشم را به کار بگیرم تا بتوانم از عهده کارهای خودم برآیم. مهمترین خصوصیتی که سبب شد دوباره به کار خود برگردم، این بود که واقعبین بودم و تصمیم گرفتم با شرایط جدید همچنان زندگی کنم. حالا مشغول کار قبلی هستم و به هیچوجه مشکلی ندارم و این اوج خوشبختی من به حساب میآید که با وجود ناتوانی جسمی مانند گذشته زندگی میکنم.