وقتی به یان استارکی گفته شد دچار حمله مغزی شده است، فکر میکرد دیگر باید برای همیشه با شغل خود خداحافظی کند. او راننده تاکسی بود اما مرکز رانندگی ویژه نه تنها دوباره تاکسی او را به کار انداخت بلکه طی 17 ماه دوباره توانست به کار خودش ادامه دهد.
یان همیشه اندامی متناسب داشت، فردی فعال بود. او اسکی بازی میکرد و به طور منظم در کلاسهای بدنسازی شرکت داشت اما وقتی طی بازی اسکی به طور ناگهانی روی زمین افتاد، فکر نمیکرد ماجرا جدیتر از یک افتادن ساده باشد! او پس از رسیدن به منزل، به کلاس ورزش رفت اما در آنجا هم از هوش رفت و مری او را با آمبولانس به مرکز درمانی رساند. آقای یان میگوید: «در آنجا به من گفتند سکته مغزی کردهام، در حالی که من در گذشته هیچ بیماری نداشتم. سمت چپ بدن من فلج شد. پای چپم صدمه دید و صحبت کردنم با مشکل روبهرو شد. دو ماه در بیمارستان بودم تا مراقبتهای بازتوانی رویم انجام شود. شاید باور نکنید اما کاردرمانی من آنقدر خوب پیش رفت که کارشناس کاردرمانی با من به محل کارم میآمد تا دوباره به حالت قبل برگردم. در ابتدای بیماری فکر کردم در سن 40 سالگی زندگی شغلی من به عنوان راننده تاکسی تمام شده است چون یک سال نتوانستم رانندگی کنم. با توصیه کاردرمانی به یک مرکز بازتوانی مجهزتر معرفی شدم تا در برنامههای تمرینی فشرده مخصوص معلولان شرکت کنم و به عبارتی دوباره بتوانم رانندگی را با شرایط جدید یاد بگیرم. به این ترتیب، تاکسی من دارای تجهیزاتی شد که بتوانم با وجود فلج سمت چپ بدن همچنان روی خودرو کنترل داشته باشم و با یک دست فرمان را حرکت دهم. وقتی به آن مرکز رفتم، متعجب شدم. در آنجا روی خودرو انواع وسایل کمکی وجود داشت تا افراد معلول بتوانند رانندگی کنند. همه افراد خانواده و دوستان از اینکه من میتوانم دوباره رانندگی کنم، شگفتزده شده بودند. این کار برایم سادهتر از آن بود که فکر میکردم. من در امتحان مخصوص رانندگی معلولان جسمی شرکت کردم، گواهینامه گرفتم و پس از تایید پزشک معالج توانستم دوباره به شغل رانندگی برگردم. وقتی در بیمارستان به من گفتند که دچار فلج یک طرفه شدم، احساس کردم با از دست دادن شغلم تمام زندگیام از بین رفته است و نگران بودم چطور همچنان نانآور خانوادهام باشم. با بازتوانی و انجام آزمونهای متعدد رانندگی با خودرویی که برای من مجهز شده بود، این نگرانی را به طور کامل فراموش کردم. مدتی طول کشید تا به تجهیزات جدید کنترل کننده که در خودروی من تعبیه شده بود، عادت کنم. با امید و تلاشی مضاعف سعی کردم تمام فوت و فن کار با خودروی جدید را یاد بگیرم و بادقت تمام، آزمونهای سخت و متعدد مربوطه را پشتسر گذاشتم. پزشکان به من گفتند شش ماه پس از سکته مغزی بازتوانی را همراه با کارشناسان مربوطه طی کنم. در این شش ماه خودم را با وضعیت جدید سازش داده و سعی کردم تمام تلاشم را به کار بگیرم تا بتوانم از عهده کارهای خودم برآیم. مهمترین خصوصیتی که سبب شد دوباره به کار خود برگردم، این بود که واقعبین بودم و تصمیم گرفتم با شرایط جدید همچنان زندگی کنم. حالا مشغول کار قبلی هستم و به هیچوجه مشکلی ندارم و این اوج خوشبختی من به حساب میآید که با وجود ناتوانی جسمی مانند گذشته زندگی میکنم.
توانبخشی وستیبولار در سکته ی مغزی
توانبخشی وستیبولار در بیماران سکته ی مغزی
سیستم وستیبولار یکی از احساس ویژه ی انسان به شمار می رود. به عبارت دیگر این سیستم گیرنده هایی را در سر انسان دارد و سیگنالهایی را به وسیله ی اعصاب کرانیال به مغز می فرستد. لابیرنتهای وستیبولار به عنوان ارگانهای انتهایی سیستم وستیبولار شتاب سر و یا تغییر در حرکت سر را تشخیص می دهند. این سیستم به خاطر نقشهایی که در کنترل پوسچرال، کنترل اکولوموتور، جهت گیری فضایی و تعدیل سیستم خودمختار دارد ، یک سیستم خاص به شمار می رود. سیستم وستیبولار شامل اتولیت و مجاری نیمدایره می باشد. یک فرد با آسیب سیستم وستیبولار از مشکلاتی نظیر سرگیجه، جهت گیری فضایی ضعیف، کنترل پوسچرال ضعیف، حالت تهوع، تاربینی و علائم درگیری سیستم خودمختار شکایت می کند. در کل تقریبا در 20 درصد از بیمارانی که از سرگیجه شکایت می کنند علت عروقی است (سکته ی مغزی، سردردهای میگرنی و سکته های مغزی گذراTIA). هر چند آسیب های وستیبولار در بیماران سکته ی مغزی که به صورت سر گیجه خود را نشان می دهد بسیار کمیاب است. در یک مطالعه با 474 بیمار سکته ی مغزی که در بیمارستان بستری شده بودند تنها 2 در صد از آنها از سر گیجه شکایت داشتند . بیش از نیمی از سکته های تنه ی مغزی در پل مغزی اتفاق می افتد و سکته در این ناحیه می تواند باعث صدمه به هسته های وستیبولار شود.
سندرم والنبرگ: شایعترین سکته ی سیستم وستیبولار که برای اولین بار در قرن نوزدهم گزارش شد سندرم والنبرگ است که به آن سندرم مدولار خارجی نیز گویند. این نوع سکته یک حادثه ی عروقی است که می تواند در شریانهای خلفی – تحتانی و یا قدامی تحتانی مغز اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر این یک سکته ی قسمت خارجی تنه ی مغزی است. به خاطر اینکه هر دو شریانی که سیستم وستیبولار را خونرسانی می کنند نواحی دیگر را نیز تغذیه می کنند بنابراین علائم سندرم خارجی مدولار می تواند شامل فقدان حس و حرکت با هم، سرگیجه ، عدم تعادل، آتاکسی، از دست دادن حس درد و حرارت در تنه و اندامهای سمت مخالف ، علائمی مانند بی حسی صورت در همان سمت و اختلال بلع باشد. در گیری شریان تحتانی-خلفی می تواند با انحراف چشم و در گیری شریان تحتانی-قدامی می تواند باعث وزوز گوش ، فقدان شنوایی، ضعف صورت و کاهش پاسخ های محیطی وستیبولار شود. به عبارت دیگر این بیماران سرگیجه ، مشکل در ایستادن و راه رفتن ، فقدان حس در صورت همان سمت و اندامهای مخالف، مشکل در صحبت کردن و بلع ، حرکات غیر ظبیعی چشم و آسیب های شنوایی دارند. علاوه بر ترومبوز و ایسکمی قطع شریان مهره ای به دلیل آسیب های ورزشی و به وسیله ی مانی پولاسیونهای مهره ای در گردن نیز می تواند باعث ایجاد سندرم والنبرگ شود. سندرم والنبرگ شایع می باشد. بیماران با این سندرم اغلب به توانبخشی ارجاع می یابند هر چند اکثر آنها خودبخود بهبود می یابند. هیچ مطالعه ای تاثیر توانبخشی را بر روی بهبودی این بیماران گزارش نکرده ولی Furman به این نتیجه رسید که این بیماران معمولا پاسخ خوبی به درمان می دهند. درمان باید شامل مهارتهای عملکردی، درمانهای تعادلی و تمرینات خوگیری باشد.
انفراکت های مغزی:
آسیب های مغزی بدون درگیری تنه ی مغزی می تواند به دلیل گرفتگی هر یک از شریانهای خلفی-تحتانی، قدامی-تحتانی و یا مهرهای اتفاق بیافتد. بیماران با این ویژگی به ندرت به توانبخشی وستیبولار ارجاع داده می شوند. بنابر گزارشات اپی زود های حاد سرگیجه و عدم تعادل که همراه با علائم آتاکسی، دیسدیادوکاینزیا و نیستاگموس به وسیله ی ادم مغزی اتفاق می افتد.
آسیب نواحی وستیبولار در مغز:
سکته ی مغزی که منحصرا کرتکس اینسولا را درگیر کند بسیار نادر است. یک مطالعه گزارش داد که از 4800 سکته ی مغزی تنها 4 سکته منحصرا به ناحیه ی اینسولا مربوط می شود این 4 بیمار به صورت گذرا اختلال تعادلی، آفازی و سرگیجه داشتند. این بیماران به صورت خودبخودی بهبودی پیدا کردند. غالبا سرگیجه و مشکلات تعادلی می توانند قسمتی از سندرم آسیب شریان بزرگ میانی مغز باشند. در این بیماران درمانگران باید اصول کلی توانبخشی وستیبولار را در برنامه درمانی شان با توجه به نیاز بیماران پیاده کنند.
توانبخشی وستیبولار:
اگر چه آسیب های مرکزی وستیبولار به صورت ایزوله نادر است، بیماران سکته ی مغزی گاهی دارای علائم وستیبولار هستند که اغلب همراه با سایر علائم می باشد. هر بیمار سکته ی مغزی که از سرگیجه شکایت می کند باید از نظر اینکه آیا سرگیجه محیطی یا مرکزی است مورد ارزیابی قرار گیرد. انجمن کاردرمانی آمریکا(AOTA) برای افراد مشکوک به سرگیجه یک چارچوب درمانی ارائه کرده که عبارتند از مداخلاتی مانند : تمرینات خوگیری، فعالیت، درمانهای تعادلی، مانورهای پوزیشن دهی، آموزش مهارتهای عملکردی، تجهیزات ایمنی تطابقی، اصلاحات منزل و ....... هدف از توانبخشی وستیبولار کاهش یا زدودن سرگیجه، کاهش افتادن و به مانند تمام اهداف دیگر توانبخشی استقلال بیمار است.
تمرینات و فعالیتهای خوگیری شامل چرخش مکرر سر برای بروز سرگیجه در تلاش برای حساسیت زدایی سیستم وستیبولار می باشد. تمرینات ذکر شده با تارگت های بینایی همراه هستند، به عبارت دیگر بیمار باید در هنگام حرکت دادن سر به یک چیز نگاه کند، بنابراین وظایف و فعالیت هایی که شامل چرخش های مکرر سر می باشند می توانند درمانی باشند برای مثال مرتب کردن بلاک هایی که در دو سمت مخالف بدن قرار دارند.
فعالیت های درمانی تعادلی نیز هنگامیکه بیمار از بی تعادلی شکایت می کند می تواند مفید باشد. این تمرینات باید رفته رفته مشکل تر شوند که از حالت ایستاده ی خالص به سمت ایستاده روی یک سطح بی ثبات و در نهایت راه رفتن به همراه دستکاری اشیا و انجام یک وظیفه ی همزمان پیش رود.درمان باید شامل انجام حرکات در صفحات قدامی-خلفی، داخلی-خارجی و بالا و پایین و ترکیبی آنها باشد.
بیماران با مشکل سرگیجه و تعادل اغلب در خطر افتادن هستند بنابراین درمان باید شامل اصلاحات منزل نیز باشد. درمانگران سکته ی مغزی باید این برنامه ها را به ترخیص بیماران سکته ی مغزی اضافه کنند