گرگور مندل در اواسط قرن 19 با مطالعهی صفات ظاهر و انجام آزمایشات دورگهگیری بر روی گیاه نخود موفق به ارائهی قوانین توارث صفات زیستی شد و در سال 1866 رسالهی خود را تحت عنوان «آزمایشهای دورگهگیری» به چاپ رساند. کشف این قوانین به منزلهی تولد علم ژنتیک بود.
طی 30 سال از زمان شکل گیری، این علم به طور چشمگیری رشد کرد. در سال 1882 والتر فلمینگ، سلولشناس اتریشی، میتوز را، که طی آن هستهی یک سلول n2 کروموزومی به دو هسته با تعداد کروموزوم برابر با سلول اولیه تقسیم میشوند، کشف کرد. در 1892 پرفسور آلمانی، تئودور بوواری، میوز یا تقسیم کاهشی را تعریف کرد. در این تقسیم تعداد کروموزومهای سلول نصف میشود و 4 گامت (سلول جنسی) حاصل میشود. در 1903 یک دانشجوی آمریکایی به نام ساتن اهمیت کاهش کروموزوم قبل از لقاح را نشان داد و نظریهی کروموزومی توارث را ارائه کرد. در این نظریه وی بیان کرد که ژنها بر روی کروموزومها واقعاند. در 1910 مورگان با تحقیق بر روی توارث در مگس سرکه، نحوهی قرارگیری ژنها بر روی کروموزوم را بررسی کرد و تکنیکهایی برای نقشهکشی ژن (gene mapping) ارائه کرد. توسعهی این تکنیکها در سال 1923 منتهی به ارائهی چگونگی قرارگیری بیش از 2000 ژن روی چهار کروموزوم مگس سرکه شد.
علیرغم درخشش این مطالعات در زمینهی ژنتیک کلاسیک، تا دههی 1940 هیچگونه اطلاعاتی دربارهی ماهیت مولکولی ژن در دست نبود. در سال 1944 اسوالد آوری با همکاری مکلود و مککارتی نشان دادند که اسید نوکلئیکها مادهی ژنتیک سلول هستند در حالی که تا پیش از آن تصور میشد پروتئین مادهی ژنتیکی سلول است زیرا ساختمان اسیدنوکلئیک سادهتر از آن به نظر میرسید که بتواند مادهی ژنتیکی باشد. ده سال بعد از کشفِ آوری، مدل مولکولی DNA به وسیلهی واتسون و کریک کشف شد و چگونگی عملیات رونویسی و ترجمهی DNA توضیح داده شد.
از این زمان به بعد رشد علم ژنتیک تا 1990 دچار وقفه شد چرا که تکنیکهای موجود برای درک مفاهیم اساسی و مهم با جزئیات بیشتر کافی نبودند. در سال 1973 تحقیقات ژنتیک شتاب تازهای گرفت چرا که در این سالها دانیال ناتانر توانست ایدهای جدید برای نقشهکشی ژن ارائه کند و آن استفاده از آنزیمهای محدود کننده برای توالییابی DNA بود. آنزیمهای محدود کننده، آنزیمهای اندونوکلئازی میباشند که DNA را در محلهایی با توالی خاص میبرند. این کشف اساس شکلگیری تکنیک کلون کردن DNA توسط نورسن کوهن آمریکایی بود که در سال 1917 توانست با استفاده از آنزیمهای محدود کننده قطعاتی ازمولکول DNA باکتری استفلوکوکوس را جدا کند و آن را به نوعی پلاسمید پیوند بزند. به این ترتیب نوعی پلاسمید نوترکیب ایجاد کرد و توانست آن را وارد باکتری ایکولای کند که در میزبان جدید تکثیر شد و DNA نوترکیب ازدیاد یافت.
بدین ترتیب فصل جدیدی در علم ژنتیک آغاز شد و آن تولد مهندسی ژنتیک است که اساس آن تولید DNA نوترکیب با استفاده از کلونینگ ژن میباشد. ژن کلونینگ منجر به ایجاد روشهای سریع و کارآمد توالییابی DNA شد و در نهایت در سال 1990 با انجام پروژهی مهم توالییابی ژنوم (شامل پروژهی ژنوم انسان که در سال 2000 کامل شد) استفاده از این روشها و تکنیکها به نقطهی اوج خود رسید. اما کاربرد کلونینگ ژن فراتر از تعیین توالی DNA است. با استفاده از این تکنیک دانشمندان زیست مولکولی توانستند به مطالعهی چگونگی تنظیم ژنها بپردازند و تأثیر اختلال تنظیم ژن را در بیماریهایی نظیر سرطان دریابند. همچنین این تکنیکها در تولید انبوه پروتئینهای خاص نظیر انسولین که ترکیبات مهم در پزشکی و فرایندهای صنعتی میباشند کاربرد دارند.
روشهای زیادی در مهندسی ژنتیک وجود دارد اما بهطور اساسی شامل چهار مرحلهی زیر است:
1- جدا کردن ژن مورد نظر (ایزولاسیون).
2- الحاق (Insertion ) ژن جدا شده به وکتور (ناقل).
3- انتقال (Transformation) وکتور به سلولهای هدف.
4- جداسازی سلولهایی که وکتور دریافت کردهاند از آنهایی که وکتور دریافت نکردهاند.
در مرحلهی ایزولاسیون دانشمندان ژن مورد نظر را تعیین میکنند. برای این امر معمولاً از بررسی عملکرد ژن استفاده میکنند. برای بدست آوردن ژن مورد نظر از کتابخانههای cDNA و gDNA و یا بهکارگیری تکنیک PCR استفاده میشود.
در مرحلهی الحاق، ژن جدا شده را به وکتور، که میتواند پلاسمید، DNA ویروس و یا وکتورهای دیگر باشد، منتقل میشود. در این مرحله پلاسمید یا DNA ویروس را با آنزیمهای محدود کنندهای که دارای جایگاه شناسایی در این مولکولها باشند، میبرند و قطعهی DNAایزوله شده را که دارای انتهای مکمل دو انتهای باز شدهی وکتور است توسط آنزیم لیگاز به وکتور متصل میکنند.
برای انتقال وکتور به موجود هدف از روشهای مختلف استفاده میشود. اگر موجود هدف یک یوکاریوت باشد معمولا از لیپوزوم، تفنگ ژنی و یا ویروس آن موجود استفاده میشود. در اکثر موارد جاندار هدف یک پروکاریوت (باکتری) است. انتقال به باکتریها سادهتر از یوکاریوتها و معمولاً در محیطهای کشت مناسب باکتریها قادر به دریافت پلاسمید نوترکیب میباشد.
اولین دارویی که از طریق مهندسی ژنتیک تولید شد هورمون رشد انسانی بود که در سال 1982 توسط یک شرکت آمریکایی به نام Drug Adninstrat Food & صورت گرفت. دانشمندان برای تولید انسولین از باکتری دارای پلاسمیدی نوترکیب با ژن انسولین استفاده کردند. این باکتری به این ترتیب قادر به تولید و ترشح انسولین گشت. سپس دانشمندان به تولید هورمون رشد انسانی و واکسن هپاتیت پرداختند.
یکی از بهترین کاربردهای مهندسی ژنتیک اصلاح ژنتیکی موجودات از قبیل گیاهان و سبزیجات و انقلاب حاصل از آن در کشاورزی, اصلاح نباتات و تولید و تأمین غذای انسانها و دامها میباشد. اصلاح ژنتیکی موجودات این پتانسیل را دارد که برای مثال میوههایی با قابلیت تولید واکسن در خود ایجاد کرد و واکسیناسیون دهانی و با هزینهی کمتر انجام داد.
به عنوان متخصص ژنتیک کودکان تاکید می کنم تا آنجا که ممکن است باید از بروز بیماریهای ژنتیکی در بچهها پیشگیری کنیم، چون اگر این مشکل اتفاق بیفتد، یا درمانناپذیر است یا درمان آن فوقالعاده سخت است و با این همه پیشرفت در زمینه ژن درمانی، باز هم صرف هزینه و تکنولوژی درمانی پیشرفته را میطلبد.
در همین جاست که شما میپرسید چهطور پیشگیری کنیم؟ من هم توجه و تعمق شما را روی ازدواجهای فامیلی الزامی میدانم.
1- مغلوب : ژن مغلوب وقتی خودش را نشان میدهد که در شخص جفت باشد یا دو ژن مشابه باشند.
2- غالب
3- وابسته به جنس: یعنی در جنس مرد یا زن دیده می شود که بیشتر هم در جنس مذکر خودش را نشان میدهد، مثل هموفیلی.
برای همین تاکید میکنیم، پیش از ازدواج، مشاوره ژنتیک را انجام دهید.
اگر قبل از ازدواج این کار را انجام ندادید، باید پیش از بچهدار شدن مشاوره ژنتیک کنید و اگر بازهم سهلانگاری کردید، در اوایل بارداری انجام مشاوره ژنتیک الزامی است، چون در هفته 10 تا 12 حاملگی اگر پزشک به وجود عیبی در جنین مشکوک شود و سونوگرافی و آزمایشها نشان دهند، تولد نوزاد مادر را به عُسر و حرج میاندازد، اجازه میدهند که بچه سقط شود.
ما حتی توصیه میکنیم در صورت انجام ندادن مشاوره ژنتیک در بارداری، پس از تولد بچه ی بیمار این کار را انجام دهید.
نگویید به چه دردی میخورد حالا که کار از کار گذشته!
بلکه برای پیشگیری از تکرار دوباره ی بیماری در حاملگیهای بعدی و همچنین تشخیص نوع مشکل کودک شما، نیازمند بررسی ژنتیکی و مشاوره هستید.
اگر در این گفتگوها فهمیدیم، فلان دختر عمو در خانواده، مشکوک به ژن مغلوب یا غالب بوده است، انجام آزمایش را هم توصیه میکنیم.
ممکن است حتی کسی ژن غالبی داشته و بیماری در او دیده شده است، اما آن را تشخیص نداده اند.
ما در این بررسی ها دنبال ژن مغلوب یا مشکلی مخفی میگردیم که در ازدواج فامیلی، ظاهر شده است، چون خطر بروز بیماری ژنتیکی در ازدواجهای فامیلی نسبت به افراد غیرفامیل، 2 تا 3 برابر بیشتر است.
علم ژنتیک یکی از شاخههای علوم زیستی است. بوسیله قوانین و مفاهیم موجود در این علم میتوانیم به تشابه یا عدم تشابه دو موجود نسبت به یکدیگر پی ببریم و بدانیم که چطور و چرا چنین تشابه و یا عدم تشابه در داخل یک جامعه گیاهی و یا جامعه جانوری ، بوجود آمده است. علم ژنتیک علم انتقال اطلاعات بیولوژیکی از یک سلول به سلول دیگر ، از والد به نوزاد و بنابراین از یک نسل به نسل بعد است. ژنتیک با چگونگی این انتقالات که مبنای اختلالات و تشابهات موجود در ارگانیسمهاست، سروکار دارد. علم ژنتیک در مورد سرشت فیزیکی و شیمیایی این اطلاعات نیز صحبت میکند.
علم زیست شناسی ، هرچند به صورت توصیفی از قدیمیترین علومی بوده که بشر به آن توجه داشته است. اما از حدود یک قرن پیش این علم وارد مرحله جدیدی شد که بعدا آن را ژنتیک نامیدهاند و این امر انقلابی در علم زیست شناسی بوجود آورد. در قرن هجدهم ، عدهای از پژوهشگران بر آن شدند که نحوه انتقال صفات ارثی را از نسلی به نسل دیگر بررسی کنند. ولی به دو دلیل مهم که یکی عدم انتخاب صفات مناسب و دیگری نداشتن اطلاعات کافی در زمینه ریاضیات بود، به نتیجهای نرسیدند.
اولین کسی که توانست قوانین حاکم بر انتقال صفات ارثی را شناسایی کند، کشیشی اتریشی به نام گریگور مندل بود که در سال 1865 این قوانین را که حاصل آزمایشاتش روی گیاه نخود فرنگی بود، ارائه کرد. اما متاسفانه جامعه علمی آن دوران به دیدگاهها و کشفیات او اهمیت چندانی نداد و نتایج کارهای مندل به دست فراموشی سپرده شد. در سال 1900 میلادی کشف مجدد قوانین ارائه شده از سوی مندل ، توسط درویس ، شرماک و کورنز باعث شد که نظریات او مورد توجه و قبول قرار گرفته و مندل به عنوان پدر علم ژنتیک شناخته شود.
در سال 1953 با کشف ساختمان جایگاه ژنها از سوی جیمز واتسون و فرانسیس کریک ، رشتهای جدید در علم زیست شناسی بوجود آمد که زیست شناسی ملکولی نام گرفت . با حدود گذشت یک قرن از کشفیات مندل در خلال سالهای 1971 و 1973 در رشته زیست شناسی ملکولی و ژنتیک که اولی به بررسی ساختمان و مکانیسم عمل ژنها و دومی به بررسی بیماریهای ژنتیک و پیدا کردن درمانی برای آنها میپرداخت ، ادغام شدند و رشتهای به نام مهندسی ژنتیک را بوجود آوردند که طی اندک زمانی توانست رشتههای مختلفی اعم از پزشکی ، صنعت و کشاورزی را تحتالشعاع خود قرار دهد.
ژنتیک را میتوان به سه گروه تقسیم بندی کرد.
ژنتیک مندلی یا کروموزومی بخشی از ژنتیک امروزی است که از توارث ژنهای موجود در روی کروموزومها بحث میکند، اما برعکس در ژنتیک غیر مندلی که به ژنتیک غیر کروموزومی نیز معروف است، توارث مواد ژنتیکی موجود در کلروپلاست و میتوکندری ، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
نسبتهای فنوتیپی مندلی در مونوهیبریدها (3:1) ، تحت تاثیر عوامل متعددی چون غالبیت ناقص ، هم بارزی ، ژنهای کشنده ، نافذ بودن و قدرت تظاهر یک ژن و چند آللی قرار میگیرد که نسبتهای مندلی را تغییر میدهد.
آشنایی با قوانین علم احتمالات ، از نظر درک چگونگی انجام پدپدههای ژنتیکی ، پیش بینی فنوتیپی ، نتایج حاصله از یک آمیزش و برآورد انطباق نسبت فنوتیپی نسل اول و دوم ، با یکی از مکانیزمهای ژنتیکی دارای اهمیت فوقالعادهای میباشد.
پدیده پیوستگی ژنها (Linkage) بوسیله سوتون ، در سال 1903 ، عنوان گردید. سوتون با بیان اینکه کروموزومها حامل عوامل ارثی (ژنها) هستند، روشن نمود که تعداد ژنها به مراتب بیشتر از تعداد کروموزومها بوده و بنابراین هر کروموزوم ، میتواند حامل ژنهای متعددی باشد.
موتاسیون ژنی را در اصل ، بدن توجه به تغییرات ماده ژنتیکی ، برای بیان تغییرات فنوتیپی در جانوران یا گیاهان نیز بکار بردهاند و بدان مناسبت ، موجودی که فنوتیپ آن در نتیجه موتاسیون تغییر میکند را موتان میگویند.
شناخت امروزی ما در مورد مسیرهای اطلاعاتی از همگرایی یافتههای ژنتیکی ، فیزیکی و شیمیایی در بیوشیمی امروزی حاصل شده است. این شناخت در کشف ساختمان دو رشته مارپیچی DNA ، توسط جیمز واتسون و فرانسیس کریک در سال 1953 خلاصه گردید. .
ژنها قطعاتی از یک کروموزوم هستند که اطلاعات مورد نیاز برای یک مولکول DNA یا یک پلی پپتید را دارند. علاوه بر ژنها ، انواع مختلفی از توالیهای مختلف تنظیمی در روی کروموزومها وجود دارد که در همانند سازی ، رونویسی و ... شرکت دارند.
سلامت DNA بیشترین اهمیت را برای سلول دارد که آن را میتوان از پیچیدگی و کثرت سیستمهای آنزیمی شرکت کننده در همانند سازی ، ترمیم و نوترکیبی DNA ، دریافت. همانند سازی DNA با صحت بسیار بالا و در یک دوره زمانی مشخص در طی چرخه سلولی به انجام می رسد.
رونویسی توسط آنزیم RNA پلیمراز وابسته به DNA کاتالیز میشود. رونویسی در چندین فاز ، شامل اتصال RNA پلیمراز به یک جایگاه DNA به نام پروموتور ، شروع سنتز رونویسی ، طویل سازی و خاتمه ، روی میدهد. سه نوع RNA ساخته میشود.
پروتئینها در یک کمپلکس RNA پروتئینی به نام ریبوزوم ، با یک توالی اسید آمینههای خاص در طی ترجمه اطلاعات کد شده در RNA پیک ، سنتز میگردند.
بیان ژنها توسط فرآیندهایی تنظیم میشود که بر روی سرعت تولید و تخریب محصولات ژنی اثر میگذارند. بیشتر این تنظیم در سطح شروع رونویسی و بواسطه پروتئینهای تنظیمی رخ میدهد که رونویسی را از پروموتورهای اختصاصی مهار یا تحریک میکنند.
با استفاده از فناوری DNA نو ترکیبی مطالعه ساختمان و عملکرد ژن بسیار آسان شده است. جداسازی یک ژن از یک کروموزوم بزرگ نیاز دارد به، روشهایی برای برش و دوختن قطعات DNA ، وجود ناقلین کوچک که قادر به تکثیر خود بوده و ژنها در داخل آنها قرار داده میشوند، روشهایی برای ارائه ناقل حاوی DNA خارجی به سلولی که در آن بتواند تکثیر یافته و کلنیهایی را ایجاد کند و روشهایی برای شناسایی سلولهای حاوی DNA مورد نظر. پیشرفتهای حاصل در این فناوری ، در حال متحول نمودن بسیاری از دیدگاههای پزشکی ، کشاورزی و سایر صنایع میباشد.
ژنتیک علمی است جدید و تقریبا از اوایل سالهای 1900 میلادی با ظهور علوم سیتولوژی و سیتوژنتیک جنبه علمیتر به خود گرفته است. علم سیتولوژی با ژنتیک قرابت نزدیکی دارد و به کمک این علم میتوان مورفولوژی ، فیزیولوژی و وظایف ضمائم مختلف یک یاخته را مورد بررسی قرار داد. سیتوژنتیک نیز بخشی از علوم زیستی است که روی کروموزوم ، ضمائم یاخته و ارتباط آن با پدیدههای ژنتیکی بحث میکند و در واقع علم دورگهای از سیتولوژی و ژنتیک به شمار میرود.
مهمترین محل اثر
موادمخدر بر مغز است. در مغز گیرنده هایی وجود
دارد که این مواد بر آنها اثر می کنند. این گیرنده ها به 3
گروه تقسیم می شوند:
1- اثر بر گروه اول سبب تنظیم و
کاهش احساس درد، کاهش فعالیت مرکز تنفس، یبوست و اعتیاد می
شود.
2-
اثر برگیرنده های دوم سبب کاهش احساس درد،
افزایش حجم ادرار و ایجاد حالت آرامش می شود.
3-اثر موادمخدر بر گیرنده های
گروه سوم سبب کاهش احساس درد می شود.
حدود بیست و پنج سال پیش مشخص شد
که در بدن انسان موادی شبیه موادمخدر [مرفین] تولید می شود که مهمترین آنها به نام آندورفین ها و آنکفالین ها است. به طور طبیعی وقتی بدن
دچار آسیب های دردزا و حوادث ناراحت کننده می شود مغز این
مواد را ترشح می کند و سبب کاهش احساس درد و ناراحتی می
شود.
اثر موادمخدر بر روی سیستم پاداش
در شرایط
معمولی وقتی بشر از انجام دادن کاری لذت ببرد و به عبارتی
دیگر پاداش بگیرد، از مناطق پایینی مغز او موادی به اسم دوپامین و
نوراپی نفرین ترشح می شود و بر روی قشر و سایر مراکز حیاتی آن
اثر می کند و احساس لذت و پاداش به او دست می دهد و سعی در
تکرار آن عمل دارد. یکی از آثار مهم موادمخدر فعال کردن همین
سیستم است.بنابراین کسانی که یک بار با این مواد آشنا می شوند چون سیستم
پاداش در مغز آنها تقویت شده، تمایلی شدید به تکرار مصرف آنها
پیدا می کنند.از بین موادمخدر هروئین خیلی راحت تر در چربی حل
می شود. مغز انسان مقدار زیادی چربی دارد، بنابراین در مقایسه
با مرفین و مشتقات آن، هروئین پس از مصرف در طی زمان کوتاه تری روی مغز اثر می کند بنابراین آثار پاداش دهنده و خوشی آور و ضد درد سریع
تری دارد.کدئین که از مشتقات تریاک است به آسانی در سیستم
گوارش جذب شده و در بدن تبدیل به مرفین می شود. در یک مطالعه
روشن شده که در معتادان، یکی از آثار مصرف موادمخدر کاهش
جریان خون در بعضی از نواحی مغز است.
اما گذشته از آثار ثابت شده مواد مخدر، مردم ممکن است با باورهای غلط زیر، اقدام به مصرف آنها
کنند.
1-
برای تسکین درد: این مواد واکنش انسان را نسبت
به حس درد کاهش می دهند و روی عامل اصلی ایجاد درد هیچگونه
اثری ندارند. بسیاری از بیماری های بشر با درد همراه است، از جمله اضطراب، افسردگی، بیماری های استخوان و مفاصل، سرطان ها و بیماری
های عفونی.اما مصرف کنندگان و توصیه کنندگان به مصرف مواد
توجه ندارند که نسبت به اثر ضد درد این مواد تحمل ایجاد می
شود. یعنی مثلا در پنجمین مصرف برای اینکه همان درد اولیه
کاهش یابد باید مقدار بیشتری مصرف شود، که این مقدار گاهی تا 30 برابر مقدار
مصرف اولیه لازم می شود.
2- عقیده غلط دیگری که وجود
دارد، اثر این مواد بر روی بیماری هایی مثل قند یا دیابت است.
به نظر می رسد چنین باورهای غلطی توسط قاچاقچیان دامن زده می
شود تا درآمد مالی بیشتری کسب کنند. یا مصرف کنندگان این ادعا
را مطرح می کنند تا خود را گناهکار جلوه نداده، بگویند ما برای پیشگیری یا
درمان این بیماری ها، مواد مصرف می کنیم. در هیچ تحقیق علمی اثر
پیشگیری کننده و درمانی برای این مواد ثابت نشده
است.
3-گاهی افراد بی اطلاع توصیه
می کنند که مصرف موادمخدر برای کاهش آلام
روحی و اضطراب و افسردگی و سایر بیماری های روانی که نسبتا
شایع و به شدت آزاردهنده هستند، مفید است.اضطراب معمولا باتنگی نفس، احساس
خفگی، تپش و احساس ناراحتی در قلب، سنگینی سر، احساس درد و ناراحتی
در شکم و درد در سایر قسمت های بدن همراه است.تفکر غلط اثر
تسکینی موادمخدر بر بیماری های روانی و اضطراب از آنجا ناشی
شده که این مواد دارای اثر تسکین بخش و آرام بخش هستند، هر ماده آرام بخشی علائم ظاهری اضطراب را کاهش می دهد، اکثر بیماری های روحی
همراه اضطراب هستند، افسردگی که بیماری قرن است در بسیاری از
موارد همراه با اضطراب است. بنابراین در
اوایل مصرف، شخص که به هر علت دچار اضطراب و ناآرامی روحی است ممکن است با مصرف مواد احساس آرامش کند. اما این پدیده ثابت شده
که در افراد مضطراب و ناآرام پس از اولین مصرف، خطر اعتیاد
بسیار بالا است و مواد اعتیادآور قطعا پس از مدتی، خود
افسردگی زا و به تبع آن اضطراب آور خواهند بود.یعنی در نهایت نه تنها با
مصرف موادمخدر افسردگی، اضطراب و آلام روحی انسان کاهش می
یابد، بلکه تشدید هم می شود زیرا تغییر خلق و ایجاد حالت شادی
کاذب توسط موادمخدر فقط در اوایل مصرف ایجاد شده است.نوجوانان
و جوانان در مقطعی از زندگی خود هستند که بحران و ناآرامی روحی و اضطراب فراوانی دارند و به همین دلیل است که با اولین آشنایی ها خطر اعتیاد
در آنها زیاد است. نوجوان روابط اجتماعی و خانوادگی آرام و
حمایت کننده ای لازم دارد تا آلام روحی او کاهش یافته به سمت
اعتیاد نرود.
4- توصیه دیگری که ناآگاهان برای مصرف
موادمخدر دارند در مورد مشکلات روابط جنسی مردان به خصوص مردان جوان
است. مشکلات جنسی در آنان معمولا ریشه در
هیجانات و اضطرابات شخص دارد اگر این مواد در موارد نادری از مشکلات فوق بکاهد، در طولانی مدت باعث ایجاد افسردگی و کاهش
میل جنسی می شود.
5-مواد مخدر یعنی مشتقات مرفین حرکات پیش برنده روده ها را کند می کند و ترشحات آن را کاهش می دهد.دردهای دستگاه
گوارش می تواند ناشی از افزایش حرکات دودی روده ها باشد. در
اسهال این حرکت سریع و گاهی دردناک می شود. در بسیاری از
هیجانات و اضطراب ها حرکات لوله گوارش مختل شده، افزایش یا کاهش می
یابد. مثلا در روده های تحریک پذیر عصبی دل
درد، دل پیچه یا اسهال و یبوست متناوب وجود دارد. اگر مبتلایان به این بیماری ها با موادمخدر آشنا شوند، خطر اعتیاد
جدی است. مثلا در مورد اسهال که همراه با
افزایش حرکات روده ای است، اگر مشتقات تریاک در دسترس شخص بیمار قرار بگیرد با توجه به کند کردن حرکات پیش برنده روده و
بهبود ظاهری اسهال خطر اعتیاد بعدی را
دارد.
6-
متأسفانه بعضی از کسانی که پس از رانندگی ممتد
دچار خستگی می شوند پس از چند بار مصرف و احساس رفع خستگی و سرخوشی کاذب، در دام اعتیاد گرفتار می شوند.
7- این مواد حالت خمودگی،
ابرگرفتگی شعور و با آگاهی ایجاد می کنند یعنی می توانند
بیداری بیش از حد بشر را کاهش دهند. زندگی
پیچیده امروز، نیاز به کار فکری زیاد و گاهی خسته کننده دارد در واقع آدم
های پرکار و آنهایی که در زندگی روزمره با
مسایل پیچیده برخورد می کنند مجبورند با تمام قوای فکری و
ذهنی خود وارد میدان شوند. یعنی بشر امروز برای تطابق با شرایط روزمره،
بیش از حد بیدار و شاید دائم در حال جنگ فکری است، در حد اعلای این
پدیده بعضی آدم ها همانند خروس جنگی دائم هوشیارتر از مردم
دیگر هستند. موادمخدر و الکل این حالت بیداری بیش از حد را
کاهش می دهد. بنابراین آنهایی که کار فکری شدید، یکنواخت و خسته کننده می کنند با اولین آشنایی ها در معرض ابتلای به اعتیاد هستند و
موادمخدر و الکل ابتدا آنها را آرام می کند اما پس از
مدتی قدرت مبارزه، کار و ثمر بخشی را از
آنها می گیرد.
8-قسمت اعظم دردهای
بشر روانزاد است، انواع کمردردها، پشت درد،
سردرد، دل دردهای مزمن، دردهای عضلانی و استخوانی، می تواند جنبه روانی
داشته باشد. کسانی که با مراجعه به پزشکان مختلف و استفاده از
روش های مرسوم فرهنگی، تسکینی برای درد خود نمی یابند، در
مقابل مواد مخدر بسیار آسیب پذیر هستند.این مواد اصل درد و
عامل ایجاد کننده درد را از بین نمی برند فقط شخص را نسبت به درد بی تفاوت می کنند.مثلا اگر کسی شکستگی داشته باشد، درد ایجاد شده سبب کم حرکتی
یا بی حرکتی عضو شکسته شده می شود و فرصتی برای محل شکسته
ایجاد می شود تا استخوان سازی صورت گرفته و محل شکستگی ترمیم
یابد اما مواد مخدر واکنش انسان را به درد که همان بی حرکتی و
کم حرکتی است از بین برده و عضو حرکت کرده می تواند جوش خوردن شکستگی را
به تاخیر بیندازد.
9- در مسیر اعتیاد بتا آندورفین
ها که مواد شبه مخدر درونزا هستند کاهش می یابد، زیرا با ورود
مواد مخدر خارجی به بدن سلول های مغز شخص معتاد تنبل شده و
این مواد درونزا را ترشح نمی کنند و مرفین خارجی جای شبه مرفین های مفید و تولید شده در بدن شخص را می گیرد.بنابراین پس از ترک اعتیاد و
در حین آن که مواد مخدر خارجی به بدن نمی رسد و مغز، دیگر
مواد شبه مرفین درونزا ترشح نمی کند، درد و حالت روحی ناخوش و
اضطراب و بی قراری در شخص زیاد است که البته پس از مدتی که از
ترک بگذرد مجددا مغز مواد لازم را ترشح خواهد کرد.
10-با کاهش آندورفین ها
[مواد شبه مرفین درونزا] در مغز شخص معتاد و بدن او، خاصیت دشمن کشی مونوسیت ها که از سلول های دفاعی بدن هستند کاهش می یابد. بنابراین شخص
معتاد نسبت به افراد سالم به عفونت ها حساستر است و زودتر
مبتلا می شود.
مواد مخدر
آن دسته از سلول های دفاعی بدن را که مسئول
از بین بردن مهاجمان به بدن هستند، کاهش می دهند و نیز با
کاهش فعالیت آنها می توانند سبب رشد سلول های سرطانی شوند.
اعتیاد و اثر مواد مخدر
بر دستگاه عصبی مرکزی
موادی
که دستگاه عصبی مرکزی را تغییر می دهند مواد
روان گردان هستند (الکل ؛ نیکوتین ؛ کوکائین) و موادی امثال
اینها که اعتیاد به آنها مشکل بزرگ بعضی از جوامع امروزی است.
همچنین کافئین که در قهوه و نوشابه ها یافت می شود از جمله مواد روان گردان
هستند. تمام این مواد می توانند باعث وابستگی روانی مصرف کننده شوند
و مهم تر از آن این است که باعث وابستگی جسمی نیز می
شود.
اعتیاد پاسخی فیزیولوژیک است که
مصرف پی در پی مواد مخدر موجب آن می شود و
عملکرد طبیعی نورونها و سیناپس هارا تغییر می دهد.هنگامی که
عملکرد نورون یا سیناپسی توسط مواد مخدر تغییر کرد از آن پس آن نورون یا سیناپس به طور طبیعی به کار خود ادامه نمی دهد مگر با بودن
موادمخدر.
شخص با مصرف پی در پی
مواد مخدر به آن معتاد می شود و بدن او نسبت به آن ماده مخدر عادت می کند.شخص معتاد باید با گذشت زمان مقدار ماده مخدر مصرفی
اش را افزایش داده تا نیاز بدنش تامین شود.نیکوتین ماده ای
اعتیاد آور است که در برگهای گیاه تنباکو یافت می شود.این
ماده بسیار سمی است و حدود60 میلی گرم از آن برای انسان مرگ
آور است. نیکوتین سریعا وارد جریان خون شده و در بدن به گردش در می آید.عملکرد نیکوتین در مغز شبیه به عملکرد انتقال دهنده عصبی استیل
کولین است.
نیکوتین به دلیل شباهت ساختاری با استیل کولین به محلهای مخصوصی در
سلول عصبی که به طور طبیعی محل ها گیرنده
های استیل کولین هستند متصل می شوند.این جایگاهها از مراکز
کنترل مغز هستند که بسیاری از فعالیت های مغزی را کنترل می کنند.اتصال نیکوتین به سلولهای عصبی موجب تغییرات بسیاری می شود پس از مدتی
بدن فرد سیگاری تنها در حضور نیکوتین به جای استیل کولین به
طور طبیعی کار می کند و در حضور حذف نیکوتین حالت طبیعی بدن
مختل می شود.هنگام بدست آمدن این حالت تنها راه برگشت بدن به
حالت طبیعی کشیدن سیگار است.در اینجا است که می گوییم فرد سیگاری معتاد به
کشیدن سیگار است.
داروهای روان گردان نوعی مواد مخدرند که در تسکین درد و القای خواب نقش بسزایی دارند. بسیاری از این مواد از
گیاهان تیره خشخاش به دست می آیند. مواد مخدری که از تریاک
استخراج می شوند شامل: مورفین، هروئین و کدئین هستند. پزشکان برای تسکین درد بیماران گاه کدئین تجویز می کنند. مورفین نیز یکی
از موثرترین تسکین دهنده های درد می باشد که
امروزه در پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. گیرنده های درد
محرکهایی که باعث درد می شوند را شناسایی می کنند.درد در بدن نقش اهمیت زایی دارد درد به ما می گوید که یکی از بافتهای بدن ما زخمی و یا
آسیب دیده شده است.وقتی عضوی آسیب دیده می شود از انتهای
اعصاب آسیب دیده ی آن پیام هایی انتقال داده می شود که باعث
احساس درد می شود.پیامهای عصبی حامل درد را به نخاع و سپس به
مغز انتقال می دهند.پس از رسیدن پیام عصبی درد به طناب عصبی؛ پیام درد بوسیله گروهی از انتقال دهنده های عصبی به نام انکفالین ها سرکوب می
شوند.زمانی که انکفالین ها به نورونهای نخاع می پیوندند از
انتقال پیام به مغز جلو گیری می کنند .مواد
مخدر عملکردی مشابه به انکفالین ها دارند و به گیرنده های پروتئینی درد
در طناب عصبی می پیوندند و از انتقال پیام
درد به مغز و احساس درد جلوگیری می کنند.