پروکسیما قنطورس(به انگلیسی: Proxima Centauri)(به لاتین: proximus, proxima, proximum به معنی «نزدیک»)[۶] یک ستاره کوتوله قرمز با فاصله ۴.۲ سال نوری و نزدیکترین ستاره به زمین[۷] در صورت فلکی قنطورس است. این ستاره در سال ۱۹۱۵ و توسط رابرت اینز، رئیس رصدخانه ملی آفریقای جنوبی کشف شد.
پروکسیما قنطورس جزئی از سامانه ستارهای آلفا قنطورس بهشمار میآید و نزدیکترین ستاره به خورشید ما است. از آنجایی که این ستاره نسبت به دیگر ستارهها به زمین بسیار نزدیک است، میتوان اندازه قطر زاویهای آن را به طور مستقیم اندازه گرفت که این مقدار یک هفتم قطر زاویهای خورشید محاسبه شدهاست. پروکسیما قنطورس جرمی حدود یک هشتم جرم خورشید دارد و میانگین چگالی آن ۴۰ برابر خورشید است.[پانویس ۱] و درخشندگی بسیار پائینی دارد، این ستاره یک ستاره شرارهای است[۸] و تغییرات زیادی در قدر ظاهری آن دیده میشود.[۹]
میدان مغناطیسی این ستاره از انتقال گرمای درون و بیرون ستاره تشکیل شدهاست. نتایج بررسیها نشان میدهد پرتوهای ایکس منتشر شده از این ستاره بسیار به خورشید شباهت دارد[۱۰] و تولید انرژی پائین در ستاره نشان میدهد که این ستاره ۴ تریلیون سال دیگر در رشته اصلی خواهد ماند.[۱۱] یا حدود ۳۰۰ برابر سن جهان.[۱۲]
جستجوهای که جهت پیدا کردن همدم این ستاره انجام گرفته تاکنون ناموفق بودهاست؛ اگرچه این تلاشها نشان داد که این همدم میتواند فقط در کنار یک کوتوله قهوهای یا یک سیاره پرجرم باشد. برای کشف اینگونه اجرام، ماموریت فضایی تداخلسنجی نیز انجام شدهاست. از آنجا که پروکسیما قنطورس یک کوتوله قرمز و یک ستاره شعلهزن است در صورت داشتن سیاره، این سیاره قطعاً فاقد زیست خواهد بود. پروکسیما قنطورس را به علت نزدیک بودن به عنوان یکی از گزینههای مسافرت میانستارهای پیشنهاد کردهاند.
سِتاره یک گوی بسیار داغی از پلاسماست که به خاطر نیروی گرانش در یک جا متمرکز شدهاست. بعضی از آنها از جمله پدیدههای آسمانیاند که برخلاف سیارات خود منبع انرژی محسوب میشوند.[۱] و خورشید به عنوان نزدیکترین ستاره به زمین، منبع بسیاری از انرژیهای روی زمین است. چگالی گازهای آنها بعلت فشار زیاد از چگالی گازها در سطح زمین زیادتر است. آنها در فضا حرکت میکنند اما بعلت محسوس نبودن ظاهری این حرکت در فاصله بسیار زیاد، نسبت به سیارات به ثابت مشهورند. رصد آنها موجب به وجود آمدن صور فلکی شدهاست و برای فهرست کردن آنها کاتالوگهای ستارهای به وجود آمدهاست.
ستارگان انواع مختلفی دارند از پیشستارهها که هنوز فشار کافی برای همجوشی هستهای را ندارند تا ستارههای نوترونی که دوره تولید انرژی آنها پایان یافتهاست. نزدیکترین ستاره به زمین بعد از خورشید پروکسیما قنطورس است که در ۴٫۳ سال نوری از زمین قرار دارد.
واژه ستاره در زبان پهلوی به ریخت stârag و اَختَر آمده بود
شهابسنگ (آذرگوی)ها اجرام بزرگیاند که بیشتراز سنگ و فلز تشکیل شدهاند. این اجرام هنگامی که وارد جو زمین میشوند بدلیل قطر زیادشان (۵۰-۱۰۰متر) از جو میگذرند و دهانهها و عوارض گوناگونی را از خود بر جای میگذارند. برای نمونه دهانه بارینجر در آریزونا و دهانه وردفورت در آفریقای جنوبی. اهمیت مطالعه شهابسنگها جهت تعیین سن زمین، منظومه شمسی و در نهایت تعیین سن کل کیهان است. بعلاوه میتوان از آنها جهت تعیین ترکیب شیمیایی بخشهای مختلف سیاره زمین و سایر سیارات سنگی استفاده نمود و حتی فرایندهایی را که منجر به تشکیل این سیارات و حتی فرایندهای تشکیل هسته، پوسته اولیه، فرایند تفریق عنصری در گوشته اولیه و فرایند مهمی چون تشکیل حیات میباشد به دقت بررسی نمود. به کمک مطالعه شهابسنگهای فلزی (آهنی) و مطالعات لرزه نگاری بود که دانشمندان ترکیب حدودی هسته زمین را تعیین نمودند.
فراوانی آنان ۹۲٪ است.
فراوانی آنان ۱ تا ۲ درصد است.
مواد تشکیلدهنده این گروه با چگالیهای گوناگون و جدا از هم شهاب سنگ فلزی را تشکیل میدهند و ۵ تا ۶ درصد است.
بیشتر سنگهای آسمانی دست کم مقداری فلز آهن دارند (در واقع آلیاژی از آهن و نیکل). شما میتوانید درخشش فلز را در سطوح شکستهٔ آنها ببینید. سنگهای آسمانی به طور کامل همواره مقداری فلز دارند و بسته به مقدار فلز آنها در سه گروه دسته بندی میشوند:
بسیاری از سنگهای آسمانی، به ویژه شهاب سنگهای فلزی، بسیار سنگین تر و چگال تر از سنگهای زمینی هستند. چگالی فلز آهن در حدود ۸ گرم بر سانتی متر مکعب است، چنانکه بیشتر سنگهای آسمانی دارای چگالی بالاتر از ۳٫۳ گرم بر سانتی متر مکعب هستند. چگالی شمار کمی از سنگهای زمینی، البته به جز سنگهای معدن فلزی، بالاتر از این است، که آنها هم به طور نوعی اکسید آهن (مانند سنگ آهن مغناطیسی و یا هماتیت) هستند.
بیشتر سنگهای آسمانی دارای مقداری آلیاژ آهن - نیکل هستند و به آسانی یک آهنربا را به سوی خود میکشند. شما میتوانید به آسانی با یک آهن ربا این ویژگی را آزمایش کنید. یک آهنربا بی گمان به سنگهای آسمانی خواهد چسبید به شرط آن که دست کم دارای مقداری فلز باشند. برخی از شهاب سنگها مانند گونهٔ سنگی آنها تنها دارای مقدار کمی فلز هستند با این وجود یک آهن ربای آویخته با ریسمان را به سوی خود میکشند.
بیشتر سنگهای آسمانی معمولی که به زمین برخورد میکنند کندریت نام دارند. آنان شهاب سنگهای «سنگی» هستند و گلوله (کندرول) هایی کوچک و سنگی را که «تودههای پیروکسن» نامیده میشوند در بر میگیرند. قطر این گلولهها در حدود ۱ میلی متر است.
هنگامی که یک سنگ آسمانی از جو زمین میگذرد یک لایهٔ بسیار نازک بر روی سطح بیرونی آن گداخته (ذوب) میشود. این لایهٔ نازک «پوستهٔ گداخته» نامیده میشود. آن اغلب سیاه و همانند پوستهٔ تخم مرغ است. پوستهٔ گداخته همچنین میتواند به رنگ خرمایی روی سنگهای آسمانی رخ بنماید؛ که چرایی آن را باید در وضعیت آب و هوایی پس از فروافتادن آنها یافت.
گهگاه هنگامی که یک سنگ آسمانی از جو زمین میگذرد فرم ریگماگلیپتها را در سطح خود میگیرد. اینها به مانند اثر انگشت شست شما روی خمیر بازی هستند.
شهابسنگها هنگام برخورد با زمین لزوماً داغ نیستند. درحقیقت روی سطح بسیاری از آنها ذرات شبنم یافتشدهاست. هنگام ورود به جو زمین، حرارت ناشی از ورود به جو زمین سطح آنها را ذوب میکند، اما درون آنها فرصتی برای داغ شدن ندارد.[۱]
کوه المپوس(به انگلیسی: Olympus Mons) (لاتین "Mount Olympus")بلندترین کوه سامانه خورشیدی است. که در سیاره بهرام و با مختصات 18°N 133°W / 18, -133 قرار دارد. و ارتفاع تقریبا سه برابر کوه اورست است. و پهنای ان به اندازه نپال است
قله المپوس بزرگترین آتشفشان شناخته شده در سامانه خورشیدی است. قطر دهانه آن ۸۵ کیلومتر و پهنای پایه مخروط آتشفشان به ۵۵۰ کیلومتر میرسد. دهانه آتشفشان حدود ۲۷ کیلومتر بالاتر از سطح مریخ است